خلاصه کتاب:
بن بست بهشت قصه ی دختری است به نام شاداب خجسته که با سفارش یکی از اقوام پدری اش در یک شرکت مشغول به کار می شود. و ماجراها و اتفاقات شرکت مسیر ارام زندگی او را دست خوش تغییر می کند و در این میان عشق را تجربه می کند…
خلاصه کتاب:
داستان راجع به دختری ست به نام شیدا که از پنج سالگی پیش یک خوانواده دیگه بزرگ میشه... همون خوانواده یک پسر داره به اسم شاهرخ که چشم دیدن دختره رو نداره ولی…
خلاصه کتاب:
من اردلان مشایخ تک پسر خاندان مشایخ کسی که کمتر کسی هست تو دنیا که اسممو نشنیده باشه کمتر کسیه که جلال ، شکوه و قدرتم رو ندیده باشه کمتر کسی هست که با شنیدن اسمم از ترس زبونش بند نیومده باشه من کسی هستم که هر دختری آرزوی اغوشه منو داره ولی او.. امان از او دنیا ازم می ترسن ولی اونی که باید بترسه نمی ترسه با اون چشمایی جذاب دریاییش توی چشمام زل می زنه و با نهایت گستاخی از تنفرش نسبت بهم دم می زنه باید بدستش بیارم اون باید ملکه قصرم بشه باید تا ابد تا اغوشم اسیر بشه تا ابد…
خلاصه کتاب:
فروغ که توسط خانوادهی شوهرش متهم به خیانت شده، ناجوانمردانه و بیخبر به باند بزرگ قاچاق فروخته میشه، انسانهای بیرحمی که جز پول، چیزی براشون مهم نیست، در این حین فروغ بیشتر در معرض خظر قرار میگیره چون رازهایی که نباید، فاش میشه و … روایتی عاشقانه، معمایی و بسیار نفسگیر از دل یک پروندهی جنایی…
خلاصه کتاب:
ریتا، دختری لجباز و قوی، با روحیه ایی فوق العاده شاد که با وجود سن کمش، سرآشپز یک رستورانه. اما طی اتفاقی، از اونجا اخراج میشه و توسط یک پیرمرد مرموز، وارد یک رستوران مجلل و شیک میشه. اونجا درگیر اتفاقاتی میشه که...!
خلاصه کتاب:
دختری که بعد از دست دادن مادرش، پدرش از اون متنفر میشه و همه تو خانواده بهش زخم زبون میزنن. تا اینکه پسرعموش که مدلینگه از ترکیه میاد و مجبورشون میکنن باهم ازدواج کنن اما پسر عمو از ایجاد این وصلت ناراضی بود و برای پیشیمون کردن دختر اون رو با آزار میده…
خلاصه کتاب:
گذشته در چشمانم مانده است ، عبور ثانیه های رد شده در تمام نگاه هایم مشهود است . چشمانت را با شقاوت تمام بر روی حقایق بستی . صبور میمانم و بی تفاوت میگذرم . که نفهمی هنوز هم دوستت دارم . بی تو بودن را معنا میکنم با تنهایی و آسمان گرفته ، آسمان پر باران چشمهایم ، بی تو بودن را معنا میکنم با شمع ، با سوزش ناگریز شمعی بی پروانه ، بی تو بودن را چگونه میتوان تفسیر کرد وقتی که بی تو بودن خیلی دشوار است؟
خلاصه کتاب:
آذر به تازگی در شرکتی مشغول به کار شده که رییس اون شرکت نامزد سابقشه. مردی خودخواه و مغرور که آذر ازش نفرت داره اما نمی دونه احسان به شدت خواهانشه! در این بین مردی جذاب به اسم سیاوش در همون شرکت کار می کنه که دیونه وار آذرو دوست داره با خفت کردنای آذر توی اتاقش و غیرتی شدناش، قلب آذر رو میلرزونه و درست لحظه ای که برای خواستگاری از اون آماده میشه، احسان وارد عمل میشه و کاری می کنه که حتی فکرش رو هم نمی کنید…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوک لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.