خلاصه کتاب:
ژنرال! لوتیترین مردی که دنیا به خودش دیده..! محمدرضا جلیلی صاحب این لقب دهن پر کنه! مردی که تا به حال پیش قدم در ورود به هیچ رابطهای نشده… کسی که تو روابطش خط قرمزی نداره، هیچ دختری براش مهم نیست و فقط به خودش فکر میکنه تا اینکه یه خانم تخس و لجباز نظرشو جلب میکنه… زنی که روحیاتش خیلی به محمدرضا نزدیکه، مثل خودش یه جنگجوئه، یه مغرور پر ادعا! آقای ژنرال خشن ما هیچ وقت فکرش رو هم نمیکرد که تو دستای این خانم مثل موم نرم بشه!
خلاصه کتاب:
منصور خانزاده مردی سی و دو ساله از یک خانوادهی متمول و صاحب رستورانهای زنجیرهای نارنج، عاشق سرسخت دختردایی خود به نام پریساست. دقیقا دو هفته مانده تا مراسم عقدشان پریسا طی اتفاقی به کما میرود و سپس دچار مرگ مغزی میشود. خانوادهی پریسا اعضای بدنش را اهدا میکنند و در این میان منصور چون دیوانهای به دنبال شخصی میگردد که قلب عشقش در سینهی او میتپد! و در این مسیر به دختری ساده و مهربان به نام هیوا دلدار برمیخورد و…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوک لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.