خلاصه کتاب:
روایت زندگی عاشقانه پزشکی مشهور که با خیانت و شکست گره خورده… او در این داستان از سرگذشت خود و آشنایی با همسرش می گوید، زنی که از او عروسک سیلیکونی می سازد تا جای خالی اش را پر کند و اکنون در تیمارستان است...
خلاصه کتاب:
این رمان در مورد دختر ساده ایی به اسم شهرویه است که برادرش بعد از خیانتی که نامزدش در حقش میکنه اونو میکشه اما برادر نامزدش دامیار که خان اون روستا است برای اینکه غرور و شخصیت خانوادگی خودشونو حفظ کنه درخواست قصاص برادر شهرویه میده.شهرویه برای نجات جون برادرش تصمیم میگیره خونبس دامیار بشه.مردی خشک و متعصب که هیچ بویی از عشق و احساس نبرده بعد از دست درازی که به شهرویه میکنه اونو هر روز به روش های مختلف شکنجه و آزار میده تا اینکه… جلد دوم نیومده…
خلاصه کتاب:
فرزاد پسر تند خو غیرتی که ناتوانی داره و بخاطر همین با هیچ دختری نمیمونه ولی یه روز عاشق یک دختر ۱۷ ساله میشه و دخترو به اجبار به عقد خودش درمیاره دختری که با اون اندام ریزش فرزاد و به خودش میاره و بیماری فرزاد با آوار از بین میره…
خلاصه کتاب:
در گورستان غوغای غریبی بر پا بود. زن و مرد، پیر و جوان، خرد و کلان، همه و همه با چشم های گریان، نگران و غمگین به اطراف می نگریستند. من نیز ماتم زده و...
خلاصه کتاب:
هانیه دختری سیزده ساله است که می خواهد آرامش داشته باشد اما واقعیت او را درهم می شکند. او که پدری جادوگر دارد کم کم می فهمد که نمی تواند از سرنوشت فرار کند… توی این جلد از رمان با جادو آشنا می شیم و این که چه کارایی می تونه بکنه و اسم جلد دومش جنگ نهاییه. جلد سوم اسمش واقعیت.
خلاصه کتاب:
رو به قاضی کردوگفت: من به اون بچه ى تو شکمش شک دارم! اون بچه من نیست! با صورتی کش اومده بهش زل زدم و با ناباوری گفتم: یعنی چی؟؟ منظورت چیه؟! میفهمی داری چی میگی؟! وکیل روبه قاضی کرد و گفت: من میخام با موکلم خصوصی حرف بزنم. قاضی دستی به ریشش کشید و گفت: حتما اقای دلباز! میتونیدبا موکلتون خصوصی حرف بزنید. در حالی که هنوز توشوک حرف فرهاد بودم، بهمراه وکیلم از اتاق خارج شدم…
خلاصه کتاب:
داستان در رابطه با پسری به نام محراب، دردانه ی حاج بابا جانش است که میان خواسته ها و عقایدش دچار اشتباهاتی می شود و راهی جز ریاکاری را نمی تواند انتخاب کند. سمت و سوی دیگر قصه، داستان دختری موفق با یک زندگی آرام است که بر پایه ی قوانینی نا نوشته وارد سیاه چاله ای از مشکلات می شود و...
خلاصه کتاب:
ایکا دختری که تمام عمرش به عنوان یه پسر زندگی کرده و هرشب شاهد بی بندو باری های پدرش با زنان شهره! اما رئیس بزرگترین شرکت تجاری به ایکا پیشنهاد کار میده اما در واقع ایکا سند بردگی خود رو امضا میکنه و در حالی که بردهی اربابی خشنه عاشق نامزد اربابش که هم جنس خودشه میشه...
خلاصه کتاب:
تفنگم و به دیوار تکیه دادم و بسته ی سیگارم و از توی کت شکار دراوردم: این خیلی بچه ست خانوم بزرگ حتی ۱۳ سالشم نیست. میتونه بچه دار شه؟ بعدشم من زن دارم چطور میتونی هر روز این رعیتای پاپتی رو واسه من پیدا کنی ؟ خانوم بزرگ چارقدش و مرتب کرد و با پوزخند گفت:اون زن شهریت نازاست، اینو بفهم خسرو روغن نباتی خورده نمیتونه واست وارث به دنیا بیاره والا تا الان آورده بود.
خلاصه کتاب:
من آرمیتا دختری که هیچوقت محبت ندیدم، ولی با باز شدن پام توی شرکت آذرخش همچی تغییر کرد. درست مثل آذرخش زد وسط زندگیم و همچی از این رو به اون رو شد.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوک لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.