خلاصه کتاب:
درمورد ستاره حکمت که بخاطر چک برگشتی به زندان میوفته ودراونجا با سرگرد امیر پارسا اشنا میشه و اونجا اول ماجراهای ستاره و شرطی که زمانی شاکی ستاره برای رضایت میگذاره و....
خلاصه کتاب:
رمان دربارهی دختری ۱۷ ساله به نام طناز است. دختر قصهی ما هم مثل همهی دخترای دیگه، عاشق میشه. اما تو سنی که همه بهش میگن: تو خیلی سنت کمه و اصلا نمیدونی عشق چیه، چه برسه به اینکه بخوای عاشق بشی! اما طناز عاشقه و حتی شاید، عشقش از همهی عشقهای این شهر واقعی تره! اما این عشق یه تفاوت بزرگ با بقیه عشقها داره و اون هم اینه که…
خلاصه کتاب:
برسام پسری خوشگذرون و دختر باز که از دوست نامزد پسرخاله اش خوشش میاد ولی اتوسا مثل دخترای دیگه نیست که بهش پا بده و همین باعث میشه که برای به دست اوردنش دست به هر کاری بزنه حتی …
خلاصه کتاب:
خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تلاطم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه میزنم و از عشق قدرت! سالوادرو داستان دختریست که به فاصلهی یک روز از میان یک زندگی مرفه به یک زندگی معمولی سقوط میکند...و در بین تقلاهایش سالوادوری پیدا میشود که...
خلاصه کتاب:
داستان زندگی «آرزو» دختری که درست زمانی که قصد داشت با رفتن به دانشگاه خودشو از فضای بسته خونه نجات بده، مجبور به ازدواج اجباری میشه، با پسری که در ظاهر حامی و سالمه اما در باطن راز های زیادی داره…
خلاصه کتاب:
“سبب داستان زندگی دختری که بعد از ۶ ماه از فوت خواهرش سر و کله ی مردی پیدا می شه و ادعا می کنه خواهرزاده ی افرا، بچه ی اونه نه بچه شوهر خواهر افرا و…”
خلاصه کتاب:
قصهی ما داستان زندگی دختری دلسوز و فداکار که با وجود سن کمش به خاطر خانوادش مجبور به کار بیرون از خونه در شیفت شب میشه که دراین راه خطرات و مشکلات تلخی و گاهی مسائل شیرینی براش به وجود میاد. این دختر فداکار به خاطر خانوادش بهترین موقعیت زندگیشو پس میزنه ازعشقش چشم پوشی میکنه و تنهایی بار خانوادهش رو به دوش میکشه تا بتونه کار کنه و خانوادش سختی و نداری نکشن…
خلاصه کتاب:
امیر مشکات مهندس جوان و خودساختهای که در زندگی با خطکش دقیق اخلاق پلههای موفقیت رو طی کرده. الی دختر شلوغ و سرزندهای که از آسمون فرود میاد و برق نگاهی که پسر سربهزیری رو اسیر میکنه. داستان عاشقی ساده است، وقتی دلی بلرزه و قلبی ضربان بگیره! ولی امان از گذشته! گذشته آدمها تا کجا مهمه؟ مگر گذشته نیست که امروز ما رو میسازه. اگر گذشته اونطور که ما تصور میکنیم نباشه؟ آیا قلبها بیشتر میلرزه؟ فقط یک حقیقت وجود داره. هیچکس سفید سفید نیست، هیچکس سیاه سیاه نیست…
خلاصه کتاب:
ریحانه، زن ی که عاشقانههایش پایان ندارد. مادری که میسوزد، از نبود فرزندش و همسری که حس خیانت ویران میسازد تمام زندگیش را… و تاوان یک اشتباه بر از هم میپاشد، عاشقانههایش را.. سالها از پس هم می گذرد و فریاد میزند، هنوز دوست داشتنش را…
خلاصه کتاب:
“آیسان” من : مامان من چن بار بگم آخه… من خونه عمو رامسین نمی یام. مامان: دختر زشته عموت حالا به شب مارو برای شام دعوت کرده تو نیای. من: تو که میدونی من از حسام بدم می یاد. بگو فردا امتحان داشت نیومد. مامان: اون ک با تو کاری نداره همیشه تو دعوا رو باهاش شروع میکنی. من: واقعا ک… همه چیز افتاد تقصیر من. مامان: مگع دروغه… ما پایینیم زود آماده شو بیا پشت بند حرفش از اتاق بیرون رفت. هوففف کلافه ای کشیدم و به دیوار روبروم خیره شدم…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوک لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.