خلاصه کتاب:
با بغض نالیدم: _من دیگه دوستت ندارم فهمیدنش چرا انقدر سخته برات؟ سه سال به پات موندم که یکم تغییر کنی اما هیچ تغییری نکردی… وضعتو ببین!.. پشت هم بهم دروغ میگی، تو یه قاتلی! زیرلب غرید: _نکنه بخاطر اون دکتر عوضی داری منو میپیچونی؟ همون سگ صفتی که پنج بار اومد خواستگاریت جواب رد شنید ولی ولت نمیکنه! نکنه با اون میپری؟ بخاطر اون داری منو رد میکنی؟ با گریه گفتم _آرمان به خودت بیا.. داری چیکار میکنی؟! بس کن داری می ترسونیم!
خلاصه کتاب:
رها دکتر سرخوش و بیپروایی که بر حسب اتفاق زندگی یک آدم خطرناک را نجات میدهد و برای زنده نگه داشتن احساسش، دنیا را در خطر وجود این مرد میاندازد و تاوان این خطا را با ویران شدن زندگی خودش و دیگران پس میدهد. از زندگی سادهی خودش دست میکشد و وارد بازی خطرناکی میشود که نمیتواند پایانش را با روشنایی تضمین کند….
خلاصه کتاب:
«فرهاد» برای تعطیلات دو هفته ای عازم ایران می شود ولی عمه و پدرش به او اجازه بازگشت به انگلیس را نمی دهند و همان طور که در خانواده آنها رسم است دختر عموی او «مهشید» را برای او نامزد کرده اند. فرهاد که پزشکی تحصیل کرده است و از مهشید بدش می آید تصمیم می گیرد زیر بار حرف زور نرود، اما ….
خلاصه کتاب:
نور مهتابی با چشم هام در جدال بود با صدای دعوای خسرو و مریم فاتحه خواب رو خوندم. پتو رو کنار زدم و از جام بلند شدم. رختخوابم رو جمع کردم و روی رختخواب های کنار هال گذاشتم. موهای طلایی رنگم رو شونه کردم. توی آیینه لبخندی به پوست روشن و چشم های طوسی و درشتم زدم به آشپزخونه رفتم. توی استکان کمر باریک قدیمی چای ریختم رو به پنجره ایستادم و به حیاط چشم دوختم. خسرو سرش رو بین دستاش گرفته بود و کنار حوض نشسته بود. مریم و خسرو عاشق هم دیگه بودن ولی مریم سازش بلد نبود. شاید هم حق داشت…
خلاصه کتاب:
درباره دختری به اسم سوزانه که عاشق پسر عموش رستان میشه و از اون حامله میشه! این حس کاملا دو طرفه بوده ولی مشکلاتی اتفاق میوفته که باعث جدایی این ها میشه و رستان سوزان رو ترک میکنه و طی یکماه خبر ازدواجش به سوزان میرسه! و سوزان مجبور میشه بچه رو سقط کنه و از خانواده طرد میشه، خانواده ای پسر دوست و دختر رو بی ارزش میدونن، ک باعث میشه سوزان چند سال به دستور پدر و عموش ک همون پدر رستان هست محکوم به تنها زندگی کردن بشه و … حالا بعد گذشت ۱۲ سال رستان برمیگرده با دخترش ، این ها دوباره همو میبینن و پرده از راز ها برداشته میشه…..
خلاصه کتاب:
در جلد اول خوندیم ، بهار دختری که به خاطر دست درازی که در گذشته براش اتفاق میفته زندگیش دستخوش یه سری تغییرات میشن که با ورود پسرعموی بزرگش به زندگیش که هفدهسال از خودش بزرگتره چالشهایی براش بوجود میاد که در نتیجه عشقی هست که بین هر دوشون اتفاق میفته ،اما در فصل دوم شاهد اتفاقات بزرگتری هستین، دشمنی که برای نابودیه زندگیه هر دوشون پیش میاد و کیان تصادف می کنه و براثر این تصادف حافظهش رو از دست میده …
خلاصه کتاب:
دختری که یک هفته مانده به مراسم عروسی اش طی یک تصادف فلج می شود.نامزدش اورا به حال خود رها می کند و حالا تسنیم می ماند و در خواست ازدواج مرد جذابی که با او تصادف کرده و…
خلاصه کتاب:
هیچکس نمیدونه که عشق چهطور اونو پیدا میکنه و چهطور قلب سیاه شدهی پسری که از همه چی خسته هست رو دوباره زنده میکنه، پسر داستان ما معنی کلمهی خوشبختی رو خیلی وقته یادش رفته و تا میخواد اونو یاد بگیره خبری از گذشته و دروغی پوشالی همه چیز رو نابود میکنه... زنی که فیلسوف بوده و طرد شده؟! پسر داستان ما آرمان وقتی حقیقت رو میفهمه که نازنینش... متاهله...!
خلاصه کتاب:
حکایت دختری شکننده و آرومه که گردونه روزگار چنان بر این دختر میتازه که به اشتباه تاوان بی آبرویی کسی دیگر رو ازش می گیرن و ناچار میشه با جنینی در شکم، بدنبال پدر بچه اش بره، پدری که خود نو عروسی در خونه داره…
خلاصه کتاب:
نگار دختر ۲۰ ساله ای که سوار ماشین مرد مسن و پولداری میشه تا تیغش بزنه بی خبر از اینکه اون مرد رئیس یک باند مافیا در دبی هست و میشه سوگلیِ شیخ! اما به محض ورود به عمارت عاشق فواد، پسر شیخ میشه و اونا رابطه عاشقانه و پنهانیشون رو شروع میکنن. همه چیز از اونجایی شروع میشه که شیخ وسط ..... نگار و فواد سر میرسه و….
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوک لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.