خلاصه کتاب:
ژاله دباغ دختری با اعتماد بنفس پایین و فوق العاده دست پاچلفتی که همیشه با تمسخر همکارانش روبروست و هنوز بعد از چندسال سابقه ی کار همچنان کارمند جزء قسمت بایگانی شرکتشونه….
خلاصه کتاب:
داستان در مورد مرد جوون و موفقیه که سال ها به تنهایی در تهران زندگى کرده. خونه اى رو با پسر خاله اش شریکه و رازهاى زیادى تو زندگی داره با پذیرفته شدن دختر و پسر پسر خاله اش در تهران. انها میان و مدتى پیش این مرد میمونن. داستان رئاله و اجتماعى و به مشکلات و گرایش هاى مختلف جوونا هم مى پردازه…
خلاصه کتاب:
آیه… دختری آرام و مهربان… دختری که برای نجات جان نامزدش که طی اتفاقی کاوه را به قتل رسانده دست به هر کاری می زند، حتی اگر آن کار جدایی از عشقش باشد… و در این راه پا به خانه ای می گذارد که هیچ شناختی از صاحبش ندارد…
خلاصه کتاب:
نینو فالکون یه نابغه و هیولاس. به عنوان دست راست و برادر کاپوی کامورا، نبود احساساتش یه نعمته، نه نفرین تا زمانی که برادرش ازش میخواد بخاطر کامورا ازدواج کنه. کیارا ویتیلو، دخترعموی کاپوی فمیلیای نیویورک، انتخاب میشه تا برا جلوگیری از جنگ با کامورا، با نینو فالکون ازدواج کنه، اما چیزی که در مورد لاس وگاس شنیده، باعث میشه نبضش با وحشت تو رگ هاش بتپه. بعد از اینکه پدرش به کاپو خیانت کرد و جونش رو از دست داد، خانواده اش فکر می کردن ازدواج تنها شانسش برا آبرو دار کردن اسم و رسمشه. اما فقط خود کیارا میدونه که جایزه ی ناقصی در ازای صلحه. مردی که قادر به داشتن احساسات نیست و زنی که از گذشته زخم خورده، یه ازدواج ترتیب داده شده با پتانسیل اتحاد یا نابودی…
خلاصه کتاب:
داستان دختری خوشگذرون بی خیال از دنیا حتی اطرافیان خود… تنها برای خروج از ایران درس می خواند، پدرش قول داده اگر مدرکش را بگیرد او را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور بفرستد اما خودش می داند که به هر دلیلی غیر از ادامه تحصیل می خواهد از ایران خارج شود. او فارغ از دنیا همراه با پسری عیاش که دل در گروش دارد مشغول صحبت است که ناگهان….
خلاصه کتاب:
در مورد دختری به اسم آذین که مهندسی پزشکی خونده وتو یه شرکتی مشغول کاره به اسم مدیکاب، مدیکاب تصمیم میگیره برای جلوگیری از ورشکستگی آذین رو به عنوان جاسوس بفرسته شرکتی که داره همه امتیازات رو میگیره وآذین به اسم نگار ادیب فر میره شرکت پژوهان و ادامه ماجرا…
خلاصه کتاب:
فردا تو می آیی، قصه حنانه ایست که برای گرفتن انتقام مرگ مادرش به سراغ خانواده گودرزی می رود. در این بین پایه و ستون خانواده گودرزی در این انتقام همراهی اش می کند. چرا؟ چرا باید کسی بخواهد در انتقام گرفتن از خانواده خود به حنا کمک کند؟
خلاصه کتاب:
ترسیده و گریون فقط می دویدم نفس کم آورده بودم. برگشتم عقب تا ببینم هنوز دنبالمه که با دیدنش ترس و وحشتم بیشتر شد. پاهام دیگه یاری نمی کرد. چند باری نزدیک بود سکندری بخورم. به سختی تونستم جلوی زمین خوردنمو بگیرم. صدای ضربان قلبمو می شنیدم که چطور تند تند می زنه. وحشت و ترس تمام وجودمو پر کرده بود…
رمان اسیر یک روانی
اوات باارس و پدر ارس شروع کرد صحبت کردن
خلاصه کتاب:
ارسلان انتظام بعد از خودکشی مادرش، به خاطر دست درازی عمویش، بعد از پانزده سال برمیگردد و با یادآوری خاطرات کودکیش تلاش میکند از عمویش انتقام بگیرد و گمان می کند با وجود دختر عمویش ضربه مهلکی میتواند به عمویش وارد کند…
خلاصه کتاب:
هوراد ارباب جوون قصه است که غرور و نخوت تمام وجودش رو پر کرده... بلوط دختر یکی از خدمتکاران ارباب جوان هست که بازی سرنوشت مسیر زندگی این دو نفر رو بهم پیوند میزنه البته نه از نوع یک پیوند عاشقانه تنها یک رابطه ارباب و رعیتی... و در این بین بلوط قصه ما عاشق میشه... عشقی که با گوشه ای از یک حقیقت پنهان برباد میره و تنها کسی که از این زوال سود میبره کسی نیست جز ارباب جوان…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوک لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.