خلاصه کتاب:
یاشار رئیس سخت و نفوذ ناپذیری که بدون شناخت دقیق از تیدای داستان، اونو توی شرکتش استخدام میکنه، تیدا که شخص خاصی در گذشتهی این آدم بوده، با نقشهای از پیش تعیین شده وارد شرکتش میشه و در یک مهمانی بزرگ، پیشنهادِ نامتعارفی بهش میده که یاشار رو وسوسه میکنه انجامش بده… چالش بین هردوشون براشون یه رابطهی ممنوعه رو رقم میزنه…
خلاصه کتاب:
گندم دختری که توی بچگی هم بازیهاش دو برادر بودن. دوبرادر که یکیش شر و شیطون بود و اون یکی تخس و مغرور که مدام اشک گندم رو در میآورد. شونزده سال از اون روزها گذشته و گندم با کوله باری از خاطره و عشق به دورانِ بچگیش، برگشته پیش هم بازیهاش و کنارشون یه خونه گرفته. ولی بعد میفهمه مهرادی که تمام این سالها بهش فکر میکرده، نامزد داره اما مهرسام همیشه مشتاقِ اومدنش بوده… این در حالیه که مهراد و گندم هر دو پزشکی خوندن و به صورت تصادفی توی یه بیمارستان کنار هم مشغول به کار میشن…
خلاصه کتاب:
در جلد اول خوندیم ، بهار دختری که به خاطر دست درازی که در گذشته براش اتفاق میفته زندگیش دستخوش یه سری تغییرات میشن که با ورود پسرعموی بزرگش به زندگیش که هفدهسال از خودش بزرگتره چالشهایی براش بوجود میاد که در نتیجه عشقی هست که بین هر دوشون اتفاق میفته ،اما در فصل دوم شاهد اتفاقات بزرگتری هستین، دشمنی که برای نابودیه زندگیه هر دوشون پیش میاد و کیان تصادف می کنه و براثر این تصادف حافظهش رو از دست میده …
خلاصه کتاب:
کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثهی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه میسوزه و همه معتقدن قلبش هم توی آتیش سوخته و به عاشقانههای صدفی که اونو از بچگی بزرگ کرده اعتنایی نمیکنه… چون یه حس پدرانه به صدف داره و رفتارهای صدف رو ناشی از وابستگی و جبرانِ محبتش میبینه، در حالی که درون قلبِ خودش برای این موجودِ شیطون چیزهایی هست که خلافشون رو به صدف نشون میده…
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " بوک لند " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.